خدا شناسی
جای تو و محضر تو ایمناست***ذکر تو
و یاد تو دین من است
کی بتواند که عبادت کند*** طاعت تو قدر مقامت کند
ما نتوانیم که شناسیم خویش***تا چه
رسد لایتناهی و بیش
ما به تولای تو ایم استوار***قطره به
دریا بکند افتخار
درد شناسی و درمان می کنی***هر چه
صلاح است همان می کنی
شیفتگان دل ز تو افروخته*** دل به تو و جان به تو بفروخته
مرد خردمند در اندیشه دید*** مست تو، توحید ز بلبل شنید
باغبان صورت زیبایت از گل بچید***غواص
روی تو را در ته دریا بدید
همه جا چهره زیبایت عیان است***آیات
تو بر هر چه عیان است بیان است
آنکه به دنیا دل بسته است***لذت دیدار
تو را بسته است
هر که گرفت جام ز تو مست شد***نیست
اگر بود از آن هست شد
بنده کوچک (عبداله) توست***از ته دل
عاشق رخسار توست
تا به جهان هست به فرمان توست***شعر
بهانه است غرض یاد توست
عشق تو پیر را جوان می کند*** تن
ناتوان را پرتوان می کند
مستی ما ز بادهی عشق ماست***عشق ما
تقلید نیست فهم ماست
فهم من و عشق من از لطف توست***پیر
ندانست چه گفت، مست توست